اخلاق در نهج البلاغه
اخلاق در نهج البلاغه
اهمیت وجایگاه اخلاق
انک لعلی خلق عظیم (قلم،4)
انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق (متواتر است)
اخلاق پیامبر اکرم(ص) که از سوی خداوند به عظمت یاد شده است، چرا که یکی از عوامل گرایش اعراب جاهلی به اسلام را خداوند اخلاق نیک پیامبر بیان کرده چنانکه می فرماید « فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک، فاعف عنهم و استغفرلهم وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین» آل عمران،159) ای پیامبر پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی و ا گر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند...
معنای اخلاق،
اخلاق از خُلق به معنای سجایا و صفات درونی است که با چشم دل دیده می شود، و خَلق به معنای هیئت و شکل و صورتی است که انسان با چشم سر می بیند، ابن مسکویه در تعریف فعل اخلاقی آن را فعلی معرفی می کند که همراه با تمرین، عادت و ملکه شدن باشد، او می گوید خلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی بدون نیاز به تفکر وا ندیشه دعوت میکند. بنابراین اخلاق مجموعه صفات روحی و باطنی انسان است.
پاکی انسان و قلب و روح او و اهمیت آن را می توان بعد ازهفت قسمی که خداوند در سوره شمس قسم به خورشید پرتو افکنیش، قسم به ماه هنگامی که بعد از خورشید می آید، و قسم به روز که خورشید آشکار میشود و قسم به شب که خورشید غروب می کند و قسم به اسمان و آنکه آنرا بنا کرد، و زمین و آنکه آنرا گستراند، که بعد از این قسم ها بیان فرموده و نهایت فرموده است قد افلح من زکی ها(شمس،1-8)
موضوع علم اخلاق
اما محور و موضوع علم اخلاق انسان و رفتارها وحالات اوست از آنجا که این رفتارها و حالات در سعادت وشقاوت انسان مؤثراست و ارزش هر کس به کمالات اخلاقی اوست،علم اخلاق و تهذیب نفس از مفیدترین و لازم ترین علوم به شمار می رود.
تقسیم بندی اخلاق
در علم اخلاق یک سلسله مباحث نظری وجود دارد که عمدتا به شناخت نفس انسان و قوای درونی و زیر مجموعه های هر یک از این قوا و شناخت رذائل و فضائل مربوط می شود، یک سلسله مباحث عملی نیز وجود دارد که به رفتار بیرونی و عمل خارجی انسان در ارتباط با دیگران ارتباط می یابد از این رو در تقسیم بندی مباحث اخلاقی به اخلاق نظری، اخلاق عملی بر می خوریم.
شناخت فضایل و رذایل اخلاقی نیز گاهی در قلمرو و حالات و رفتار شخصی انسان گاهی در محدوده ارتباط با دیگران ازا ین رو تقسیم بندی دیگری وجود دارد به نام اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی علمای اخلاق در باب این که اخلاق چیست و فعل اخلاقی کدام است، رفتار و کردار آدمی را به طبیعی و اخلاقی تقسیم کرده اند.
الف، فعل طبیعی کردارهای عادی و روزمره ای است که مقتضی طبیعت انسان است و به منظور جلب نفع و دفع ضرر انجام می پذیرد. این کردارها که با افعال حیوانات مشترک است، نه تحسین برانگیز است و نه سرزنش آمیز، خوردن، آشامیدن، خوابیدن و کردارهایی مانند آنها فعل طبیعی است.
ب، فعل اخلاقی، کردارهایی است مافوق کردارهای طبیعی که ویژه انسان است و برخلاف فعل طبیعی تحسین بر انگیز و ستایش آمیز و دارای ارزش و الای معنوی است، مانند عفو گذشت حق شناسی وفاداری، نیکی در برابر بدی خدمت به نوع بشر بدون هیچگونه چشم داشت و کردارهای انسانی دیگر از این قبیل،
در یک تقسیم بندی دیگر اخلاق را بر اساس متعلقات افعال به سه دسته تقسیم کرده اند.
1- اخلاق فردی یعنی کارهایی که به خود شخص مربوط می شود
2- اخلاق اجتماعی، محور اصلی اخلاق اجتماعی ارتباط انسان با دیگران است و بر اساس معاشرت با افراد و زندگی اجتماعی پدید می آید مثل احسان احترام یا توهین به دیگران
3- اخلاق الهی، این دسته از افعال انسان در ارتباط با خداست مثل توجه به خدا، امید به خدا، ایمان به خدا، خوف و خشوع در برابر خدا که منشأ عبادت و بندگی او می شود.
اخلاق در نگاه امیرالمؤمنین
نهج البلاغه که به تعبیر استاد مطهری گنیجنه ای از خدا شناسی، انسان شناسی، حکومتداری، حقوق و اخلاق است این کتاب به جد می توان منشور اخلاقی در فرهنگ اسلامی نامید. جرج جرداق مسیحی نهج البلاغه را آیینه اخلاق صحیح انسانی می داند و میگوید:« نهج البلاغه در طرفداری از حقیقت و نابود ساختن باطل نیرویی فوق العاده است. در آشکار ساختن مظاهر طبیعت و به دنبال آن در تعظیم آفریدگار جهان و اثبات قدرت بی مانندش، سخن گویی آگاه است.
امام علی(ع) « رأس الایمان حسن الخلق والتحلی بالصدق» سرآمد تمام وظائف اخلاقی برای افراد با ایمان است که خود را به اخلاق پسندیده متخلق سازند و به زیور راستی و راستگویی بیارایند»(فهرست غرر،ص94)
امام صادق(ع): ان الله تبارک و تعالی لیعطی العبد من الثواب علی حسن الخلق کما یعطی المجاهد فی سبیل الله یغدوا علیه و یروح (بحار، ج68،ص377)، خداوند به بنده خود در مقابل حسن خلق پاداشی می دهد همانند ا جر مجاهد در راه خود که روز و شب در فعالیت و کوشش باشد»
جریربن عبدالله می گوید پیامبر خدا(ص) درخطاب به من فرمود
انک امرء قد احسن الله خلقک فاحسن خلقک،(سفینةالبحار،ج1،ص410) ای جریر خداوند تو را نیکو آفرید تو نیز بر حسن خلق و زیبایی های اوصاف حمیده، صورت باطنی خویش را پسندیده و شایسته ساز.
حضرت امیر(ع) می فرماید « حسن الخلق للنفس و حسن الخلق للبدن»(فهرست غررالحکم، ص95)خلق نیکو و زیبا برای جان آدمی و خلقت نیکو برای بدن و جسم انسان است.
اخلاق اکتسابی و وراثتی
آیا اخلاق موروثی است یا باید با تلاش و کوشش و ایجاد عادت آنرا بدست آورد در این مورد با توجه به ایه 159 آل عمران که می فرماید « فبما رحمة من الله لنت لهم...) و روایتی از امام صادق(ع) که می فرماید ان الخلق منیحة یمنحها الله عزوجل خلقه فمنه سجیة و منه نیة فقلت فایتها افضل؟ فقال صاحب السجیة هو مجبول لا یستطیع غیره و صاحب النیة یصیر علی الطاعة تصبرا فهو افضلهما»(کافی،ج2،ص101) حکایت از وجود اخلاق موروثی نیز دارند، و نشان می دهد گاهی، خلق خوب عطیه ای است که خداوند به بندگان خود اعطا فرموده است پاره ای از صفات خوب برای بعضی جنبه فطری دارد و به طور طبیعی و وراثتی از آن برخوردارند و برای برخی اکتسابی است که باید با نیت و اراده آن را تحصیل کنند، راوی پرسید کدام افضل است امام فرمود، کسی که اخلاق جزو سرشتش شده باشد به ناچار بر طبق آن عمل می کند و طبعش به غیر آن گرایش ندارد، ولی صاحب خلق اکتسابی برای نیل به فضائل اخلاقی باید مشکلات را تحمل کند و به سختی های طاعت خداوند تن در دهد تا بتواند شکل باطنی خود را بسازد وبه خوی پسندیده متصف و متخلق گردد، البته این افضل و برتر است.
سجایای زیبای روحی که میوه اش کرامت انسانی است ، مورد آرزوی همگان است ولی به هنگام طغیان غرایز، رذایل و پستی گرایی مجال تحقق سجایای اخلاقی را نمی دهد که بایست سد نیرومندی در برابر این خطرها ایجاد کرد که اعتقاد به معاد و رستاخیز چنین نقش مهمی را ایفا می کند امام علی(ع) در این باره می فرماید: فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرهُ معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة(نهج البلاغه، خطبه 230)، تقوای الهی کلید درست کرداری و اندوخته رستاخیز و موجب آزادی از زنجیر بندگی و رهایی از هر تباهی است. حضرت در کلامی دیگر می فرماید:
« به هنگام خشم خویشتندار باش و تندی و سرکشی مکن و دست قهر پیش مدار و تیزی زبان بگذار و در این مبارزه همه جانبه با کنترل زبان و تأخیر قهر نگهبان خود باش تا طوفان خشمت آرام گیرد و بر نفس خویش مسلط گردی و هرگز چنین قدرتی بر خود نیابی جز آنکه فراوان به یاد آوری که در راه بازگشت به سوی کردگاری»
خود شناسی مقدمه خداشناسی و اخلاق
خود شناسی به منظور مفید است اول اینکه اگر شخص خود را بشناسد به مهمترین مسئله ای که برای بشر مطرح است و راز اصلی جهان می باشد(یعنی خدا) پی می بری دوم اینکه خود را بشناس تا بدانی در زندگی و جهان چه باید بکنی و چگونه باید رفتار کنی.اگر خود را نشناسی نخواهی دانست که رفتار و اخلاقت درجهان چگونه باید باشد، یعنی خودت چگونه باید باشی چون اخلاق از آن نظر که یک سلسله ملکات است بر می گردد به چگونه بودن و اینکه خودت چگونه باشی و چگونه رفتار کنی(فلسفه اخلاق شهید مطهری)
در اینکه در آسمانها و زمین آیات و نشانه هایی برای شناخت خداوند هست آیات متعددی دلالت دارند اما در شناخت خداوند در قرآن بر نفس انسانی حساب ویژه ای باز کرده است « سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق»(فصلت،53)
امیر المؤمنین فرمود من عرف نفسه فقد عرف ربه، که این شخص با گرایش های معنوی و تمایلات معنوی انسان باقی است و الا در بعد طبیعی تغییر کرده است.
ادامه دارد